امید دفتر خاطراتش را ورق زد. صفحه ی اول آن خاطره ی محله ی جدید بود و ثبت نام در مدرسه. وقتی وارد محله ی جدید شده بودند, گنبد فیروزه ای و گلدسته های بلند مسجد چقدر برایش پر عظمت بود. به مدرسه ی جدید هنوز عادت نکرده بود و تمام زنگ تفریح را به تماشای جنب و جوش بچه ها میگذراند. 
خاطره ی دوم مربوط به گردش علمی در دامنه ی کوه بود. وقتی که برای جمع آوری زباله و آشغال از محیط زندگی حیوانات به طبیعت رفته بودند. آن روز خیلی به آنها خوش گذشت. 
خاطره ی سوم از رفتن به مزار شهدا بود. انسانهای بزرگ و افتخارآفرینی که برای نجات همنوعان, جان خود را فدا کرده بودند. آنها با شهادت دلیرانه خود سرمشق و چراغ راه دیگران شدند. آنها حضرت محمد(ص) و حضرت علی (ع ) را الگوی خود قرار دادند. وقتی به مزار آنها رفته بودند, عطر بهشتی همه جا را فرا گرفته بود. امید با نگاه کردن به دفتر خاطراتش به یاد روزهای خوش گذشته افتاد و به خود قول داد برای ادامه تحصیلاتش هر تلاشی بکند.

برچسبها: متن املای پایانی سال پایه سوم ابتدایی, اهداف آموزش ضرب
ادامه مطلب
.: Weblog Themes By Pichak :.

